حفظ ابرو
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
💫 حفظ آبروى مسلمانان
🌾 عصر حكومت طاغوتى متوكل (دهمين خليفه عباسى ) بود، او امام حسن عسكرى (ع ) را به جرم دفاع از حق در شهر سامره به زندان افكنده بود اتفاقا در آن سال بر اثر نيامدن باران قحطى و خشكسالى همه جا را فرا گرفته بود، زمينهاى كشاورزى خشك شده بود و دامها تلف شده بودند، مسلمانان سه روز پى در پى براى نماز استسقاء (طلب باران ) به صحرا رفتند و نماز خواندند، ولى باران نيامد.
ولى روز چهارم ، جاثليق (روحانى بزرگ مسيحيان) به همراه چند تن از مسيحيان به بيرون رفتند و دعا كردند، در آن روز باران آمد.
مسلمانان روز پنجم به بيابان رفتند و نماز خواندند، ولى باران نيامد، همين موضوع باعث سرشكستكى مسلمين و آبروريزى شد، عده اى در حقانيت دين اسلام شك كردند، گفتگو و بگو مگو در اين باره زياد شد، و بنا بر اين بود كه روز ششم نيز مسيحيان همراه جاثليق خود به بيابان براى دعا بروند، اگر آن روز نيز مثل روز چهارم باران مى آمد، آبروى مسلمانان در نزد مسيحيان بيشتر مى رفت و شرمنده و خوار مى شدند.
متوكل ، به ياد امام حسن عسكرى (ع ) كه در زندان بود، افتاد دستور داد آن حضرت را از زندان بيرون آوردند، متوكل به آن حضرت گفت : ادرك دين جدك يا ابا محمد : اى ابومحمد، دين جدت (اسلام ) را درياب .
آن روز كه روز ششم بود، مسيحيان همراه جاثليق به بيابان رفتند.
امام حسن عسكرى (ع ) به چند نفر از خدمتكاران نيز بيرون رفتند، آن گاه آن حضرت به يكى از غلامانش فرمود : تو نيز به ميان جمعيت مسيحيان برو هنگامى كه جاثليق براى دعا دستهايش را به سوى آسمان بلند كرد، خود را به كنار او برسان و در ميان دو انگشت دست راستش چيزى هست ، آن را بگير و بياور.
آن غلام به ميان مسيحيان رفت و در صف اول كنار جاثليق ايستاد و همين كه او دستهايش را به طرف آسمان براى دعا بلند كرد، غلام بى درنگ در بين دو انگشت دست راست او استخوانى كه سياه رنگ بود برداشت ، آن روز مسيحيان و جاثليق هر چه دعا كردند، باران نيامد و آسمان صاف و آفتابى شد. و مسيحيان شرمنده بازگشتند.
متوكل از امام حسن عسكرى (ع ) پرسيده : اين استخوان چيست ؟
امام (ع ) فرمود: اين استخوان از قبر پيغمبرى برداشته شده است ، و هر گاه استخوان بدن پيامبرى آشكار گردد باران مى آمد.
به اين ترتيب در آن روز، آبروى از دست رفته مسلمين ، به جاى خود آمد، و عزت و سر بلندى اسلام در نزد مسيحيان حفظ گرديد.
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃